کتاب «نزهة القلوب» تالیف حمدالله مستوفی به سال 740 هجری قمری (1) ۞ مربوط به جغرافیا است. وی از طبس مسینان (مسینا) و طبس گیلکی چنین یاد می کند:
طبس مسینان از اقلیم سیم است. شهری کوچک است و گرمسیر و عناب فراوان بود و آبش از کاریز. غلات این قصبه هر هفتاد روز آب خورد و غلات مواضع که در حوالی آن است هر هفت روز آب بخورد. و در آن ولایت چاهی بود که خاک آن مقداری دانه جاروس (2) ۞، هر که بخوردی در حال بمرد؛ اما در این نزدیکی آن چاه را انباشته اند و هم در آن ولایت چاهی است که در زمستان آب بسیار در آن چاه می رود و در تابستان بیرون می آید و بدان زراعت می کنند و چاهی دیگر هست که هر وقت در آن چاه نگاه می کنند شکل ماهی می نماید
طبس مسينا كه درزمان قديم به طبس عناب معروف بوده زيرا درقديم درختان عناب زيادي دراين منطقه وجود داشته است .
اينجا طبس است كه تا اواخر قرن نهم به عنوان شهر شناخته مي شده وتاهنگام فتح سپاهيان اسلام يكي ازشهرهاي مهم قهستان بوده است ،رشته كوههاي اطراف طبس دردوران سوم زمين شناسي بوجود آمده اند.
درطبس زلزله اي حدود 350 الي 400 سال پيش رخ داده كه باعث ويراني طبس شده ودوباره ازاوايل قرن دهم تانيمه قرن سيزدهم دردوره صفويان پادشاهي شاه عباس بازسازي شد، وقلعه اي دارد كه مورد هجوم شاه عباس قرار گرفته است ،دراطراف اين قلعه خندق ايجاد نمودند ودرون اين خندق ها راپر آب مي كردند وروي اين آبها را كاه مي ريختند وقتي كه دشمنان به قلعه حمله ور مي شدند دردرون خندق مي افتادند وغرق مي شدند. وازدرون قلعه به طرف دشمن باتيروكمان حمله ور مي شدند ودشمن كه درپائين قلعه بود همواره شكست مي خورد .
حمدا... مستوفي دركتابش ميگويد: كه درطبس چاهي وجود داشت كه درزمستان آب درآن جاري بود ودرتابستان آب ازآن بيرون مي آمد ،وچاهي ديگر وقتي به آن نگاه ميكردند قرص ماه شب چهارده رادرآن مي ديدند كه اكنون چاه پرشده وفقط اتاقك كوچكي باقي مانده است.
32كاريز وقنات درطبس وجود داشته است كه اكثرآنها خشك شده اند .
اولين كارخانه ساخت سوزن درطبس بوده است ،وچون اكثر مردم اهل سنت هستند آنرا سني خانه ناميده اند.
طبس عناب بعدازويراني به طبس ميناب نام گذاري شد وبه علت زلزله هاي پي درپي اين محل همواره به كلي ويران مي شد ،بالاخره شخصي بنام مسينا به اين محل آمد وشروع به بازسازي اين منطقه نمود ونام اين روستا را روستاي طبس مسينا گذاشت.
قلعه طبس يكي از برجسته ترين آثار باستاني ايران ازدوران صفويان مي باشد كه به علت هيچگونه رسيدگي وعدم توجه درحال ويراني ميباشد واين جاي بسي تاسف دارد